رهنمون های مقام معظم رهبری

پیرامون هنر ،مد،پوشش

رهنمون های مقام معظم رهبری

پیرامون هنر ،مد،پوشش

رهنمون های مقام معظم رهبری

بیانات مقام معظم رهبری در مورد مد و پوشش :من مى‌خواهم بگویم اگر شما موى سرتان را میخواهید آرایش کنید،

اگر میخواهید لباس بپوشیداگرمی خواهید سبک راه رفتن را تغییر دهید، بکنید؛ اما خودتان انجام دهید؛ از دیگران یاد نگیرید.

بایگانی
نویسندگان

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۱:۴۶
ونوس جوی

مدل مانتو ترک جدید 2013,مدل مانتو,مانتو ترک,مانتو ترک جدید 2013

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۱:۴۶
ونوس جوی

عزیزان من! شما هنرمندان خیلى مى‌توانید به مردم خدمت کنید. مردم از شما مى‌توانند یاد بگیرند. اگر هنرمند حقیقتاً آن تقوایى را که من گفتم، داشته باشد؛ یعنى وقتى شما این حرکت را انجام مى‌دهید، این بخش را اجرا مى‌کنید، یادتان باشد که یک عدّه جوان، یک عدّه کودک، یک عدّه زن و مرد به شما نگاه مى‌کنند و نگاه خواهند کرد و از این چیزى خواهند آموخت و در صدد باشید که کارتان خوب و متعالى باشد، من خیال مى‌کنم شما خیلى مى‌توانید خدمت کنید.
 
هنر، زبان رسایى دارد که هیچ زبانى به رسایى آن نیست. نه زبان علم، نه زبان معمولى و نه زبان موعظه، به رسایى زبان هنر نیست. یکى از رازهاى موفقیت قرآن، هنرى بودن آن است. قرآن خیلى در اوج هنر است؛ فوق‌العاده است؛ واقعاً آن وقت مردم را مسحور کرد، والّا اگر پیامبر اکرم بدون زبان هنرى مى‌نشست با مردم همین‌طور حرف مى‌زد، البته عدّه‌اى علاقه‌مند پیدا مى‌کرد؛ اما آن صاعقه، آن رعد و برق و آن توفان، دیگر به وجود نمى‌آمد. این هنر است که این کارها را مى‌کند. آثار هنرى این‌گونه است.
 
الان هم که آدم شعر حافظ را مى‌خواند، مى‌بیند چیز عظیمى است؛ تأثیرگذار است. آن وقت این هنرهاى نمایشى، از شعر و ادبیّات هم تأثیرشان تندتر است. البته نمى‌دانم ماندگارتر است یا نه. ممکن است مثلاً آدم بگوید در جاهایى ماندگارتر هم هست یا نیست؛ اما به‌هرحال اثرش سریعتر و قاطعتر و کوبنده‌تر است.
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۹:۲۴
ونوس جوی

 اصل گرایش به زیبایى و زیباسازى و زیبادوستى، یک امر فطرى است. البته این شاید با مقوله نوگرایى مقدارى تفاوت کند. نوگرایى امر عامترى است. این مسأله آرایش و لباس و چیزهایى که شما گفتید، مقوله خاصى است که انسان - بخصوص جوان - از زیبایى و زیباسازى خوشش مى‌آید و دلش مى‌خواهد که خودش هم زیبا باشد. این عیبى هم ندارد؛ یک امر طبیعى و قهرى است؛ در اسلام هم منع نشده است. آن چیزى که منع شده، فتنه و فساد است.
 
این زیبایى و زیباسازى، بایستى موجب این نشود که در جامعه انحطاط و فساد به وجود آید؛ یعنى ابتذال اخلاقى نباید به وجود آید. چگونه؟ راههایش مشخّص است. اگر ارتباط بى‌قید و شرط و بى‌بندوبارى در روابط زن و مرد وجود داشته باشد، این موجب فساد خواهد شد. اگر به صورت افراطى به شکل مُدپرستى درآید، این به فساد خواهد انجامید. اگر این مقوله زیباسازى و رسیدن به سر و وضع و لباس و امثال اینها، مشغله اصلى زندگى شود، انحراف و انحطاط است؛ مثل این‌که در دوره طاغوت، آن خانمهاى اعیان و اشراف، پشت میز آرایش مى‌نشستند. فکر مى‌کنید چند ساعت مى‌نشستند؟ شش ساعت! این واقعیت دارد و ما خبرهاى دقیق داشتیم که شش ساعت مى‌نشستند! یک انسان، این مدّت براى آرایش صرفِ وقت کند که مى‌خواهد مثلاً به عروسى برود و موى سرش را، یا صورتش را این‌طورى درست کند! اگر کار به این شکل درآید، انحراف و انحطاط است؛ اما فى‌نفسه، رسیدن به سر و وضع و لباس، بدون این‌که در آن خودنمایى و تبرّج باشد، عیبى ندارد.
 در اسلام، تبرّج ممنوع است. تبرّج، یعنى همان خودنمایى زنان در مقابل مردان، براى جذب و فتنه‌انگیزى. این، یک نوع فتنه است و خیلى اشکالات دارد. اشکالش فقط این نیست که این دختر جوان، یا این پسر جوان به گناه مى‌افتند - این اوّلیش است؛ شاید بتوانم بگویم کوچکترینش است - دنباله‌اش به خانواده‌ها مى‌رسد. اساساً آن‌گونه رابطه بى‌قید و شرط و بى‌قید و بند، براى بناى خانواده سمِ‌ّ مهلک است؛ چون خانواده با عشق زنده است. اصلاً بناى خانواده با عشق است. اگر این عشق - عشق به زیبایى، عشق به جنس مخالف - در صد جاى دیگر تأمین شد، دیگر آن پشتوانه قوى‌اى که استحکام خانواده باید داشته باشد، از بین خواهد رفت و خانواده‌ها متزلزل مى‌شود و به همین وضعى درمى‌آید که امروز متأسّفانه در کشورهاى غربى هست؛ بخصوص در کشورهاى اروپاى شمالى و امریکا.
 اخیراً امریکاییان به‌شدّت دچار این مشکلند. خانواده‌ها متلاشى مى‌شوند و این مصیبت بزرگى شده است. این مصیبت هم در درجه اوّل، ضررش به خود خانمها برمى‌گردد. البته مردان هم بسیار سختیها مى‌کشند؛ اما بیشتر به زنان مى‌رسد؛ بعد هم به آن نسلى که متولّد مى‌شود. این نسل بزهکار و تبهکار موجود دنیا و امریکا را مى‌بینید؟ اینها همه‌اش از آن‌جا شروع مى‌شود؛ یعنى مقدّمه و کلید شرّى است که دنبالش همین‌طور پى‌درپى شرور مى‌آید!
 
در اسلام، به مسأله زیبایى اهمیت داده شده است. زیاد شنیده‌ایم که : «انّ اللَّه جمیل و یحبّ الجمال»(4)؛ خدا زیباست و زیبایى را دوست دارد. در خصوص رسیدن به سر و وضع، روایات زیادى در کتب حدیثى ما هست. در کتاب «نکاح» مفصّل بحث مى‌شود که مرد و زن بایستى به خودشان برسند. بعضى خیال مى‌کنند که مثلاً مردان باید موى سرشان را بتراشند؛ نه. در شرع، براى جوانان مستحبّ است که موى سر بگذارند. در روایت هست که «الشَعر الحسن من کرامة اللَّه فأکرموه»(5)؛ موى زیبا، جزو کرامتهاى الهى است؛ آن را گرامى بدارید. یا مثلاً روایت دارد که پیامبر اکرم وقتى مى‌خواستند نزد دوستانشان بروند، به ظرف آب نگاه مى‌کردند و سر و وضع خود را مرتّب مى‌کردند(6). آن زمان که آینه به این شکلى که حالا هست و فراوان هم هست، نبود. جامعه مدینه هم که فقیر بود. پیامبر ظرف آبى داشتند، که وقتى مى‌خواستند نزد دوستانشان بروند، از آن به جاى آینه استفاده مى‌کردند. این، نشان‌دهنده آن است که سر و وضع مرتّب، لباس خوب و گرایش به زیبایى، امر مطلوبى در شرع اسلام است؛ منتها آن چیزى که بد و مضرّ است، آن است که این وسیله‌اى براى فتنه و فساد و تبرّج شود. همان‌طور که گفتم، ضررهایش تا خانواده و نسل بعد هم مى‌رسد.
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۹:۱۲
ونوس جوی

«آیا فاصله ما و کشورهاى پیشرفته، پُرشدنى است یا نه؟»

من اعتقادم این است که بله؛ کاملاً پُرشدنى است. البته ممکن است از همان راهى که آنها رفته‌اند، ما نتوانیم برویم پُر کنیم؛ اما راههاى میانبُر در دنیا الى‌ماشاءاللَّه وجود دارد. این طبیعت آفرینش را که خدا به وجود آورده، ما درست نشناخته‌ایم. هزاران راه وجود دارد. یک راه، همان راهى است که این تمدّن صنعتى کنونى دنبالش رفته و پس از هر قدمى، قدم بعدى را به دنبال آورده است. ما چرا ناامید باشیم از این‌که دریچه جدیدى باز گردد و یک کشف تازه در دنیا بشود؟ یک روز الکتریسته کشف نشده بود؛ یعنى در دنیا وجود داشت، اما آن را نمى‌شناختند؛ ناگهان شناختند و به دست آمد. بله، نیروى بخار را شناختند. قبل از آن، آتش را نمى‌شناختند؛ اما بعد شناختند. چرا ما ناامید باشیم از این‌که مى‌توان در این دنیا چیز ناشناخته‌اى را مجدّداً شناخت؛ کمااین‌که هر روز چیزهاى ناشناخته‌اى شناخته مى‌شود. ما باید در این قسمت کار کنیم و به راهى برسیم که آن راه ما را به پیشرفتهاى علمىِ سریع، کاملاً مجهّز کند. علاجش هم فقط به این است که جوانان، بخصوص جوانانى که اهل علم و تحصیل و تحقیق هستند، به کار سخت بپردازند.
 
هر کارى هم بخواهید بکنید، در دوران جوانى مى‌شود کرد؛ یعنى در هر سه زمینه - هم در زمینه علمى، هم در زمینه تهذیب نفس، هم در زمینه ورزش - باید در جوانى کار کنید. البته همه مى‌دانند که در دوره پیرى، ورزش این‌قدر تأثیرى که در دوره جوانى دارد، ندارد؛ اما غالباً تهذیب نفس را نمى‌دانند. خیال مى‌کنند انسان باید بماند، پیر که شد، عبادت و تهذیب نفس کند؛ در حالى که آن وقت تهذیب نفس مشکل و گاهى محال است. در دوره پیرى، تهذیب نفس سخت است؛ اما در دوره شما - در دوره جوانى - تهذیب نفس خیلى آسان است. به‌هرحال، جوانان این سه کار را باید جدّى بگیرند.
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۹:۰۱
ونوس جوی

جوانان ما و جوانان دنیا

شما مى‌دانید که جوانان در دنیا چگونه‌اند؛ گروههاى «رپ» و فلان و هزار نوع بلیّه اخلاقى و فکرى. جوانان دنیا واقعاً به هزار نوع ابتلائات مبتلا هستند. گروههاى «رپ» و این چیزهایى که حالا هست، زمان ما هم البته بود. زمان ما «بیتل»هاى معروف بودند که حالا شنیده‌ام پیرمرد شده‌اند. چند وقت پیش دیدم که در یک مجلّه خارجى شرح حالشان را نوشته‌اند که هر کدام کجا هستند و چه کار مى‌کنند. آن گرفتاریهاى روحى، آن عقده‌هاى روانى، آنها را به این وادیها مى‌کشاند. حالا کسانى که در کشورهاى عقب‌افتاده و دوردست از آنها تقلید مى‌کنند، نمى‌فهمند که آن بیچاره‌ها دچار چه بیمارى‌اى هستند! خیال مى‌کنند پیشرفتى است؛ در حالى که این یک انحطاط و سقوط است. در حالى که دنیا گرفتار چنین وضعى بود، جوانان ما آن‌طور وضعى داشتند. در ایران، جوان، سرشار، مستغنى، سربلند، بااحساس شادى عمیق در قلب خود، احساس انجام وظیفه، احساس روشن‌بودن هدف - که چه کار مى‌کند و براى که کار مى‌کند - و بحمداللَّه فائز و برخوردار به اعتلاى حقیقى و معنوى بود که خداى متعال به او داده بود.

من یک مثال کوتاه هم بزنم و پاسخ سؤال شما را به پایان ببرم. در دوره جنگ که شما متأسّفانه اعتلاى آن دوره را درک نکردید - البته جنگ را درک نکردید و این تأسّف ندارد؛ اما آن خصوصیات بى‌نظیر را شما درک نکردید و آدم افسوس مى‌خورد - جوانان هجده و بیست ساله‌اى که در سنین شما بودند، از لحاظ لطافت و صفاى معنوى، گاهى به حدّ عارفى که چهل سال در راه خدا سلوک کرده بود، مى‌رسیدند! آدم این را در وجود آنها احساس مى‌کرد. کم هم نبودند؛ فراوان بودند. من همان وقتها در مقابل چنین جوانانى که قرار مى‌گرفتم، احساس خضوع حقیقى مى‌کردم؛ نه این‌که بخواهم تواضع کنم. دیده‌اید انسان در مقابل بزرگى که قرار مى‌گیرد و کمالات او را که مى‌بیند، ضعف خودش را مى‌فهمد! من همان احساس را در مقابل یک جوان بسیجى و یک جوان رزمنده در خودم مى‌دیدم و مى‌یافتم. آن فضا، چنان فضایى بود که مى‌توانست یک جوان معمولى را این‌گونه متحوّل کند.

ادامه مطلب

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۸:۵۵
ونوس جوی

وقتى با جوانان هستم و در محیط جوان قرار دارم، احساس من مثل احساس کسى است که در هواى صبحگاه تنفّس مى‌کند؛ احساس تازگى و طراوت مى‌کنم. آن چیزى هم که معمولاً در ملاقات با جوانان، اوّل بار به ذهن من مى‌رسد و بارها به آن فکر کرده‌ام، این است که آیا اینها خودشان مى‌دانند که چه ستاره‌اى در جبینشان مى‌درخشد؟ من این ستاره را مى‌بینم؛ اما آیا خودشان هم مى‌بینند؟ ستاره جوانى، ستاره بسیار درخشان و خوش‌طالعى است. اگر جوانان این گوهر قیمتى و بى‌نظیر را در وجود خودشان حس کنند، فکر مى‌کنم که ان‌شاءاللَّه از آن خوب استفاده خواهند کرد.البته به‌راحتى نمى‌شود طى کرد. این شرطى که شما گذاشتید، کار مرا در پاسخ دادن خیلى مشکل مى‌کند. هیچ راه جدّىِ مهم را واقعاً نمى‌شود به‌راحتى طى کرد. بالاخره اگر انسان مى‌خواهد به چیز باارزشى دست پیدا کند، باید مقدارى زحمت و تلاش را با خودش همراه کند - این ناگزیر است - منتها ببینید؛ من اساساً در بین این خصوصیّات مهمّى که جوانان دارند، سه خصوصیّت را خیلى بارز مى‌بینم، که اگر آنها مشخّص گردد، و اگر آنها به سمت درستى هدایت شود، به نظر مى‌آید که مى‌شود به این سؤال شما پاسخ داد. آن سه خصوصیّت عبارت است از: انرژى، امید، ابتکار. اینها سه خصوصیت برجسته در جوان است. اگر واقعاً رسانه‌ها در کمکهاى فرهنگى که به ما مى‌کنند - چه گویندگان مذهبى، چه گویندگان مسائل فکرى و فرهنگى، چه صدا و سیما و چه مدرسه‌ها - بتوانند این سه خصوصیت عمده را درست هدایت کنند، من خیال مى‌کنم که خیلى راحت مى‌شود یک جوان راه اسلامى را پیدا کند؛ چون اسلام هم چیزى که از ما مى‌خواهد این است که ما استعدادهاى خودمان را به فعلیّت برسانیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۸:۰۰
ونوس جوی

لباس طراحی کنید

 

سیمای رهبری

 اشاره کردم به مسأله‌ى تقلید فرهنگى. البته تقلید فرهنگى خطر خیلى بزرگى است، اما این حرف اشتباه نشود با این‌که بنده با مُد و تنوع و تحول در روشهاى زندگى مخالفم؛ نخیر، مُدگرایى و نوگرایى اگر افراطى نباشد، اگر روى چشم و همچشمىِ رقابتهاى کودکانه نباشد، عیبى ندارد. لباس و رفتار وآرایش تغییر پیدا مى‌کند، مانعى هم ندارد؛ اما مواظب باشید قبله‌نماى این مُدگرایى به سمت اروپا نباشد؛ این بد است. اگر مدیست‌هاى اروپا و امریکا در مجلاتى که مُدها را مطرح مى‌کنند، فلان‌طور لباس را براى مردان یا زنانِ خودشان ترسیم کردند، آیا ما باید این‌جا در همدان یا تهران یا در مشهد آن را تقلید کنیم؟ این بد است. خودتان طراحى کنید و خودتان بسازید.

بنده زمان ریاست‌جمهورى در شوراى عالى انقلاب فرهنگى قضیه‌ى طرح لباس ملى را مطرح کردم و گفتم بیایید یک لباسملى درست کنیم؛ بالاخره لباس ملى ما که این کت و شلوار نیست. البته من با کت و شلوار مخالف نیستم؛ خود من هم گاهى اوقات در ارتفاعات یا جاهاى دیگر ممکن است کاپشن هم بپوشم؛ ایرادى هم ندارد؛ اما بالاخره این لباس ملى ما نیست. عربها لباس ملى خودشان را دارند، هندى‌ها لباس ملى خودشان را دارند، اندونزى‌یایى‌ها لباس ملى خودشان را دارند، کشورهای گوناگون شرقى لباسهاى ملى خودشان را دارند، آفریقایى‌ها لباسهاى ملى خودشان را دارند و در مجامع جهانى هر کس لباس ملى خود را دارد؛ افتخار هم مى‌کنند. ما در جایى رئیس‌جمهوری را دیدیم که لباس ملیشان عبارت بود از دامن! مرد بزرگ، دامن پوشیده بود! پاهاى او هم لخت بود! یک دامن تقریباً تا حدود زانو، و هیچ احساس حقارت هم نمى‌کرد. با افتخارِ تمام در آن جلسه شرکت مى‌کرد؛ مى‌آمد و مى‌رفت و مى‌نشست. این، لباس ملى اوست؛ ایرادى هم ندارد. عربها با تفاخر، لباس ملى خودشان را مى‌پوشند - پیراهن بلند و چفیه و عقال - و ممکن است به نظر من و شما هیچ منطقى هم نداشته باشد؛ اما لباسِ آنهاست و آن را دوست دارند. من و شما که ایرانى هستیم،لباسمان چیست؟ شما نمى‌دانید لباس ما چیست. البته من نمیگویم طرح این لباس حتماً باید برگردد به لباس پانصد سال قبل؛ ابداً. من میگویم بنشینید براى خودتان یک لباس طراحى کنید. البته الان این را از شما نمى‌خواهم؛ این را من در شورای عالى انقلاب فرهنگى مطرح کردم. آن روز ما یک بخش دولتى را مأمور کردیم و گفتیم دنبال این کار بروید. یک کارِ مقدماتى هم کردند، اما آن را به جایى نرساندند؛ دوره‌ى ریاست‌جمهورى ما هم تمام شد! من مى‌خواهم بگویم اگر شما موى سرتان را میخواهید آرایش کنید، اگر میخواهید لباس بپوشیداگرمی خواهید 

سبک راه رفتن را تغییر دهید، بکنید؛ اما خودتان انجام دهید؛ از دیگران یاد نگیرید.

متن کامل

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۷:۲۶
ونوس جوی

لباس ملىسیمای رهبری

 آیا این لباسیکه الان تن شماست، لباس ملى ماست؟ هندیها که لباسملى خودشان را دارند، ضررى کرده‌اند؟ آفریقاییها که لباس ملى خودشان را دارند، ضررى کرده‌اند؟ لباس ملى ما چیست؟ مى‌فرمایند کت و شلوار! آیا لباس ملى ما این است؟ لباس ملى شما این نیست؛ اشتباه مى‌کنید. کت و شلوار، لباسی است که آوردند تن ما کردند! البته من تعصبى روى کت و شلوار ندارم؛ من خودم گاهى که لازم باشد، کت و شلوار هم مى‌پوشم؛ در جبهه هم لباس فرم مى‌پوشیدم؛ ممکن است کاپشن هم بپوشم؛ اما یک ملت باید در این مسأله تعصب داشته باشد؛ یعنى یک روح ملى در این‌جاوجودداشته باشد. چند سال قبل در زمان ریاست جمهورى، من این قضیه را به دستگاهى محول کردم، اما نتوانستند؛

خیلى خوب، شما این را بیاورید در ذهن مردم مطرح کنید. مردم، مثل همین برادرى که گفتند کت و شلوار لباس ملى ماست - که اشتباه هم کردند - خیال مى‌کنند که واقعاً کت و شلوار لباس ملى ماست؛ این لباس ملى ما نیست؛ زور که نیست! این مثل آن است که از مردم شوروی بپرسند دین شما چیست؛ آنها هم بگویند مارکسیسم؛ چون هفتاد سال است که مارکسیسم در آن‌جا حاکم بوده است! آیا اسم این را مى‌شود دین گذاشت؟! یک پدیده‌ى ملى هم همین‌طور است. البته من نمى‌گویم شما بروید لباس جبه‌ى فلان عهد شاه‌وزوزک را به تنتان کنید؛ طرفدار آن‌طور مچل‌بازیها نیستم؛ اما ما طراح داریم، خیاط داریم، هنرمند داریم؛ بنشینند بر اساس همین سنتهاى گذشته، براى زنمان، براى مردمان، یک لباس درست کنند و آن را الگو قرار دهند؛این کارها را مى‌شود کرد؛ منتها اگر شما امروز این کار را شروع کنید، بیست سال دیگر نتیجه خواهد داد. 

ادامه مطلب

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۷:۱۹
ونوس جوی